خواجه شمس(تاج)الدین علی چشمی، ششمین فرمانروای سربداری (جل. 749 ه.ق.- مقت. 752 ه.ق.)
شمس الدین فضل الله ،پنجمین فرمانروای سربداری، چون مردی درویشمسلک و گوشهگیر بود بعد از هفت ماه حکومت وقتی خبرحمله طغاتیمورخان را شنید قریب به چهارهزار خروار ابریشم از خزانه سربداران برداشت و خود را از سلطنت خلع کرد و زمام حکومت را در سال 749 به شمس الدین علی چشمی - که پس از قتل امیر مسعود رئیس واقعى سربداران محسوب مىشد - سپرد. این خواجه که از مردم قریه چِشُم(= چشام) بود به فراست و دانایى و کفایت و شجاعت اشتهار داشت، و بار دیگر سبب رونق حکومت سربداران شد. وى با طغاتیمورخان صلح کرد و ولایاتى را که امیر مسعود از او گرفته بود به طغاتیمور مسترد داشت. در سبزوار به آبادى و رفع فحشا و فساد مشغول گردید، عامه را مرفه کرد و مملکت را در ضبط آورد (معین: «شمسالدین»).
خواجه تاجالدین علی چِشُمی (جُشَمی) از نزدیکان شیخ حسن جوری بود ودر عین حال، در وقت قدرت، کوشید تا تعادل لازم را میان سربداران و درویشان ایجاد کند. همین امر سبب دوام وی در مقایسه با امیران پیش از او شد. خواجه یادشده، در طی چهار سالی که قدرت را به دست داشت، توانست دولت سربداران را بهدولتی قدرتمند تبدیل و زمینه اصلاحات لازم را در آن فراهم کند.
اقدام مهم او در بازسازی نیروی نظامیاش بود که بتواند در مقابل آلکرت از یکسو و طغاتیمور از سوی دیگر مقاومت کند و دیگر امرای محلی خراسان را نیز ازاندیشه جنگ با سربداران باز دارد. ایجاد یک سپاه هجده هزار نفری، کاری بود که او انجام داد و برای کسب درآمد بیشتر جهت تأمین هزینههای سپاه، به سراغ اصلاحات اقتصادی رفت. این اصلاحات، شامل اصلاح نظام مالیاتی بود. وی واسطههایی را که سبب از بین رفتن مالیاتها میشدند، حذف کرد و مالیات گرفتهشده را به خزانه مرکزی سپرد.
خواجه شمسالدین که تعلق خاطر دینی جدی داشت، در اجرای دستوراتشرع نیز سختگیر بود. خواندمیر نوشته است که «شمسالدین ابواب فساد را درسبزوار مسدود ساخت و پانصد فاحشه را زنده در چاه انداخت.» همو نوشته است که «از مهابت او هیچکس را یارای آن نبود که نام بنگ و شراب بر سر زبان راند». ایناقدامات او در اصلاح وضع اخلاقی جامعه بسیار مؤثر بود.
او در کار دین و نهی از منکر و رعایت آداب شریعت بسیار سختگیر بود. هر کس را که مایه فتنه و فساد بود از سرزمین خود دور میکرد به شکلی که پانصد فاحشه را در چاه انداخت و هیچ کس از ترس او نام شراب برزبان نمیآورد. در زمان او درویشی به نام درویش هندوی مشهدی از طرف وی که خود نیز درویش مسلک بود در دامغان حاکم بود. درویش هنگامی که احساس قدرت نمود، علیه خواجه شمس الدین دست به شورش زد و خواجه برای سرکوبی وی به سمت دامغان عازم شد و پس از یک هفته تلاش و کوشش، قلعه آنها را گرفت و بسیاری از طرفداران درویش هندوی را که از حامیان افراطی شیخیان جوری بودند به قتل رساند و درویش هندوی مشهدی را نیز درسبزوار مفلوک ساخت .
آنچه از نوشته مورخان برمیآید این است که روش سیاسی خواجه شمس الدین علی، ششمین فرمانروای سربداران آن طور که باید و شاید موجبات رضایت شیخیان را فراهم نمیکرد و علت آن هم در همان مساوات طلبی افراطی درویشان بود. آنها انتظار داشتند که به هیچ وجه مالیاتی از پیشهوران گرفته نشود ( جعفریان، رسول: 195-199).
مخالف دیگر وی حیدر قصّاب کرابی بود. حیدر متصدى تَمغاى (= مالیات و عوارض) خواجه چشمی بود. علت دشمنی وی با خواجه، متهم شدن به اختلاس در جریان جمعآوری مالیات بود. حیدر که با برخورد تند خواجه شمسالدین روبرو شد و حتی مورد اهانت قرارگرفت، پیشدستی کرده، خواجه را به قتل رساند. به نظر میرسد بسیاری ازسرهنگان سربدار هم از خواجه ناامید و به همین دلیل با کار حیدر قصّاب موافق بودند. شاهد آن که، نوشتهاند، حیدر قصاب، پس از جلب موافقت یحیی کرابی،امیر بعدی سربداران، در شوال سال 752 خواجه شمسالدین علی را به قتل رساند.ابنیمین شاعر عصر سربداری قتل خواجه چشمی در شوال 752ه.ق میداند:
این شاعر مردمدار در 21 قصیده و یک ترکیببند امیر بزرگ سربداری، خواجه تاجالدین چشمی، را مدح و ستایش گفته است. در بین امرای سربداری ابن یمین بیش از همه به خواجه چشمی ارادت داشته و بیشترین اشعار مدحیاش را به او اختصاص داده است. او در اشعارش تاجالدین سربداری را به صفتی نظیر عدالت، مکرمت، جود و سخا، شجاعت، دانایی و فراست، صائبنظری، دینپناهی رأفت و رحمت، سعادت و خوشیمنی و ... میستاید و این امیر مقتدر و شجاع سربداری را بارها تاج ملک و دین میخواند. نمونههایی از این اشعار مدحی در زیر نقل میشود.
برای اطلاع بیشتر از این مدایح به دیوان اشعار ابن یمین به تصحیح حسینعلی باستانی راد مراجعه کنید.